نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

شهید دکتر حبیب جریری

نام: حبیب

نام خانوادگی: جریری

تاریخ تولد: 1311/11/17

محل تولد: شیراز

مدرک تحصیلی: دکتری

رشته تحصیلی: داروسازی

مسئولیت در جبهه: پزشک داروساز

تاریخ شهادت: 1359/7/19

محل شهادت: دارخوین

زندگی نامه:

توی زندان‌های شاه که بود همیشه می‌گفت «آیه 24 سوره توبه خیلی مشکل شده است.» همیشه به دو آیه قرآن تأکید داشت. یکی همین آیه 24 سوره توبه که می‌فرماید: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما و اموالی که به‌دست آورده‌اید و تجارتی که از کساد شدنش می‌ترسید و خانه‌هایی که به آن علاقه دارید در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او محبوب‌تر است در انتظار این باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند! و خداوند گروه فاسقان را هدایت نمی‌کند و دیگری آیه انا لله ‌وانا الیه ‌راجعون. می‌گفت من بالاترین پیام زندگی را از این آیه می‌شنوم.

دکتر حبیب جریری هفدهم بهمن‌ماه سال1311 درخانواده‌ای ساده و کارمند در شهر شیراز به‌دنیا آمد. تحصیلات خود را در شهرهای شیراز و آباده به اتمام رساند. بعد از اخذ دیپلم بورسیه ارتش شد و در رشته داروسازی مدرک دکترا گرفت. بلافاصله در رشته علوم عالی آزمایشگاهی شرکت کرد و بعد از چهار سال موفق به اخذ پایان نامه تخصصی علوم آزمایشگاهی شد. جاویدالاثر دکتر جریری در سال 1338 و به‌دنبال فعالیت‌های سیاسی دستگیر و یک سال را در زندان گذراند. سال 1340 ازدواج کرد که حاصل آن سه فرزند به نام‌های فریدون، فیروزه و سلمان است.

از سال 48 در جلسات سخنرانی حسینیه ارشاد شرکت می‌کرد. سال 1353 دوباره به زندان افتاد و این بار چهار سال شکنجه‌های روحی و جسمی ساواک را تحمل کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی به سمت سرپرست نهضت سواد‌آموزی انتخاب شد. کمی بعد در شهریور 1358 مسئولیت استانداری سیستان‌ و بلوچستان را پذیرفت. اسفندماه همان سال سرپرست استانداری تهران شد. شهریور 1359 که جنگ تحمیلی عراق شروع شد شهید جریری هم مهیای رفتن به مناطق جنگی شد. هنوز هیچ ارگان و نهاد رسمی که کار امداد و کمک به جبهه‌ها را انجام دهد تأسیس نشده بود و دکتر جریری به‌همراه دکتر علی‌خالقی، سید عباس پاک‌نژاد و هادی بیگدلی و دو تکنسین به مناطق جنگی عزیمت کردند. موقع رفتن می‌گفت تا هر وقت به من احتیاج باشد در آن‌جا خواهم ماند. نوزده روز از شروع جنگ نمی‌گذشت که هنگام عزیمت به بیمارستان در جاده آبادان- ماهشهر به محاصره عراقی‌ها افتادند.

در شش ماه اول اسارت برای دیگر اسرا سخنرانی‌های تبلیغی می‌کرد و دلداریشان می‌داد. مدتی گذشت و مثل بعضی‌های دیگر که در آمار صلیب سرخ ثبت نام نشده بودند، به زندان نامعلومی منتقلش کردند که تاکنون خبری از ایشان در دسترس نیست.

الّلهُمَ رُدَّ کُلِ غَریب الّلهُمَ فُکَّ کُلِ اَسیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *